یک تولد معمولی :))

ساخت وبلاگ


تولد هم یه روز معمولی از روزای معمولیِ خداست که خیلی معمولی زود زود هرسال فرامیرسه !! همین دیشب بود که با خستگی فراوان اومدم خونه و قشنگترین لحظه اون وقتی بود که آنای عزیزم اومد جلوی در و بلند و طولانی و به زحمت گفت عمه تولدت مبارک و این خود انرژی بود؛ کم کم صداها از گوشیم بلند شد و پر شد از تبریک های رفقا و توی ذهنم دودوتا چارتا میکردم که کیکو کی بخرم یا کی درست کنم بدم ملت بخورن و در آخر هم به هیچ نتیجه ای نرسیدم تا ببینم چی بشه !!و حالا امروز صبح با چشمانی خواب الود و با مقنعه ی کج و کوله راهی کارم شد و با روشن کردن گوشیم با تبریکات گروه های فامیلی محترم و تبریک های بانکی و شمع های روشن گوگلی روبرو شدم :)) و هم اکنون توی یه عالمه شلوغی نشستمو پست مینویسم که توی تولدم یه چیزی گفته باشم :)))

+ سلام به بیست و هفت سالگی جان :)

سی و نُه...
ما را در سایت سی و نُه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : manoobahar1 بازدید : 65 تاريخ : سه شنبه 29 اسفند 1396 ساعت: 18:16