سی و نُه

متن مرتبط با «پنجاه و چهارمین جشنواره منطقه ای» در سایت سی و نُه نوشته شده است

غر به جون زمستون !

  •   راستش بین دوست داشتن یا نداشتنت موندم ! یه روزایی که چشم باز می کنم و شعله خوشرنگ و آبی بخاری رو میبینم و ناامیدانه و اخمالو تخت گرم و نرمم رو ترک میکنم و شروع میکنم لایه لایه لباس روی هم پوشیدن و چ, ...ادامه مطلب

  • برای پسر نداشته ام !

  •   نمی دونم یه بار اینجا نوشتم یا به یکی از رفقای وبلاگی گفتم  از چند سال پیش تو ذهنم دلم می خواست یه پسر داشته باشم شبیه علیرضا جهانبخش اگه نمی شناسیدش مثل بعضی ها که با وجود اینکه فوتبالیست بودن و نم, ...ادامه مطلب

  • از دردسرهای دنیای مجازی ۲

  •   + خبر خوب اینکه مانتوم رسید و به طرز شگفت انگیزی خیلی ازش راضیم ! + با تشکر از تو دل خالی کردنا یا دلداری دادنتون ایشالا تو خریدای بعدیتون جبران کنم :))  , ...ادامه مطلب

  • او بر هر چیزی تواناست ...

  •   یه چیزایی تو زندگی هست که متخصص لازمه، هر چی خراب شد یه تعمیرکار داره یه کسی که بلده حلش کنه و کارش اینه حالا یه وقتایی متخصصه میتونی خودت باشی حتی اما وقتی یه مشکل بزرگتر که هیچ عقلی اونو نمیتونه ح, ...ادامه مطلب

  • شب کجا،روز کجا، شب ماه است

  •   عمیقا خوابم میاد و شدیدا خسته م شاید هر آدمی عاقلی این ساعت از شب بخوابه قطعا چون قاعدتا صبح باید بیدار شه و بره پی کارش تا بوق سگ ! تحقیقا اعلام کردن خواب کافی برای بدن پوست مو و زیبایی(!) مفیده و , ...ادامه مطلب

  • با عشق بیاموز و بیاموزان ! :))

  •   مینویسم که بدونم :  بیش از حد لازم توضیح اضافه نده ...! بیش از حد لازم توضیح اضافه نده ...! خصلت های بد رو چطور میشه کنار گذاشت ؟  چقدر باید تکرار کنم که متوجه بشم ؟  برای خودِ پرتوضیحم نگرانم اینکه, ...ادامه مطلب

  • برای ماهی درونم ...

  •                                                                               نه جرات تنهایی رو دارم                                                     و نه حوصله ی آدم ها رو !      *نمایشنامه کرگدن/اوژن یونسکو  عکس از اینستاگرام : sahar.barbast  , ...ادامه مطلب

  • دو دعا !

  •   + خدایا برای همه تو زندگیشون برسون اون روزی رو که به الان و سختی های الانشون بخندن... + خدایا برسون اون روزی رو که دیگه نگیم خسته شدیم از همه چیز به جاش بگیم آخیش بالاخره خستگیم در رفت ...  , ...ادامه مطلب

  • اومدم که بگم ...

  • رفقا ماهی داره خاموش میشه ... :), ...ادامه مطلب

  • هفته ای که شروع شد + دوباره کمک برای خرید گوشی :/

  • + صبح شنبه چرا اینقدر دوس نداشتنیهههه؟؟ چرا اینقدر منفوره؟؟؟ هشت صبحش چرا این همه نچسبه ؟؟ چرا آدم حرفش نمیاد تا ساعتها؟ چرا همکارام ساکتن اینقدر ؟:))) اما ساعت یازده ش نحسیش میره گویا :)))) + قشنگه جایی کار کنی که برات دعای خیر بالا بره ... وقتی مسافر مشهدن و دعاهای ویژه برات میکنن بلکه بتونم براشون شب عید یه کاری کنم که توی حرم باشن :) + به لحظه ی خواستنی, ...ادامه مطلب

  • این دقیقه ها ی نامعلوم ...

  • مسافری امروز صبح با سرخوشی و حال خوب تماس گرفت و قصد رفتن از یاسوج به تهران رو داشت و سر بلیط گرفتن و واریز پولش و پافشاری های من هی سر به سرم میذاشت و شوخی میکرد و پشت تلفن کلی صدای خنده ی خانوادش میومد تا اینکه به دقیقه نکشید که با ناراحتی زنگ زد و گفت کنسل کن که اون یکی سقوط کرد !!  به همین نزدیکیِ مرز بودن ونبودن ...مرز خنده و گریه ..., ...ادامه مطلب

  • بیا بغلم دنیای مجازی جونم :))

  •  حالا هی بگیم شبکه های اجتماعی و دنیای مجازی بده که اصلا اینطور نیست از همین خریدهای اینترنتی شروع کنیم که حالا درسته تو عکس اصن یه چیز دیگه ن و ایده آل و خیلی شیک و پیکن ولی وقتی تحویلت میدن رسما یه چیز دیگه س :))) اما یه مدل دیگه ش هم هست که به داد من رسید توی این تایم کمی که هرروز دارم تا برسم به مغازه ها همه بستن رفتن خونه هاشون :| نشستمو هر چی پیج و کا, ...ادامه مطلب

  • گوشی بی گوشی دیگه !!

  • با قدرت اومدم اعلام کنم که :  من گوشی خریدم  :)))) از شرم خلاص شدینااا هی گوشی هی گوشی :))), ...ادامه مطلب

  • یک تولد معمولی :))

  • تولد هم یه روز معمولی از روزای معمولیِ خداست که خیلی معمولی زود زود هرسال فرامیرسه !! همین دیشب بود که با خستگی فراوان اومدم خونه و قشنگترین لحظه اون وقتی بود که آنای عزیزم اومد جلوی در و بلند و طولانی و به زحمت گفت عمه تولدت مبارک و این خود انرژی بود؛ کم کم صداها از گوشیم بلند شد و پر شد از تبریک های رفقا و توی ذهنم دودوتا چارتا میکردم که کیکو کی بخرم یا ک, ...ادامه مطلب

  • یه گوشه از خیلی !

  • + هیجان انگیزترین هدیه تولدمو امشب گرفتم که یه خرررررس سفید و نرم و بزرگه از اون بغلی خوبا  :)) به قول خودم سایزش از نصف قدم بیشتره حالا محاسبه ی اندازه ش با شما :)) + چه قدررر زیاد حس این روزای آخر اسفند و عجله ش واسه رسیدن سال جدیدو دارم لمس میکنم ایییی باباااا دست بردار گذر زمان :/  + دوتا عروسی رو پشت سر گذاشتم و از بین شلوغی های حالا یه کم جو آروم شده , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها